بستهها را روی قالی گوشه مسجد میگذارند، همانکه به رنگ سبز است و با باقی فرشها فرق دارد. هر بانویی که وارد میشود از زیر چادر یا داخل سبدش یک نایلون یا ظرف مواد غذایی درمیآورد و روی همان نشانه میگذارد.
بانوان محله رحمانیه طبق قرار قبلی خود از نخود و سبزی گرفته تا روغن و ادویه را با خود میآورند. به قول خودشان، نگاهشان به آسمان خشک شده، ولی بارانی نباریده است. حالا دستبهدست هم دادهاند تا بساط بلغور باران برپا کرده و از خداوند متعال طلب نزولات آسمانی کنند.
رئیس شورای اجتماعی محله رحمانیه با اشاره به دیگهای برپاشده نذری میگوید: مسجد محمدرسول الله(ص) محله رحمانیه نقطه همراهی و همدلی اهالی است. از سه روز پیش، بانوان محله در حد توان خود اقلام نذری را تهیه کردهاند تا زیر دیگ نذری بزرگ ما روشن شود و خدا به دستان رو به آستانشان نگاهی کند.
فریبا زارع ادامه میدهد: در این برنامه بیش از چهلبانو مشارکت داشتهاند تا پخت بلغور باران با هدف نذری انجام گیرد. این غذا پساز دعای ندبه بین حاضران در مسجد توزیع و با حدود سیصدپرس غذا از اهالی محله پذیرایی میشود.
او در ادامه میگوید: علاوهبر بانوان توانمند و فعال منطقه، پایگاه بسیج خواهران شهید طیبه واعظی هم برای برپایی این برنامه همکاری کردند. این برنامه طبق باور مردم به اینکه نذری درمقابل طلب از خداوند ارائه دهند، بر پا میشود و امیدواریم بر کاهش خشکسالی مؤثر باشد.
محدثه کاووشی، بانویی است که دیگ بلغور را هم زده است و از بقیه بانوان دعوت میکند برای رسیدن به آرزوی قلبی خود این کار را انجام دهند. او میگوید: ما اهل تربت حیدریه هستیم. بچه که بودم، مردم منتظر نیمه زمستان نمیشدند؛ از همان اول فصل پاییز به بهانههای مختلف دیگ نذری میگذاشتند، از دو کاسه آش گرفته تا دیگ بزرگ حلیم. همه هم اعتقاد داشتند این نذریها، لطف خدا را بر شهر و سرزمین ما جاری میکند.
کاووشی میگوید: در شهرهای بزرگتر شناخت کمتری درباره این باور وجود دارد، ولی خدا را شکر تا موضوع را با اهالی مطرح کردیم، استقبال کردند و پای کار آمدند.
رقیه شباهنگی نیز با همزدن دیگ بلغور زیر لب چیزی را زمزمه میکند. او میگوید: از قدیم وقتی دیگ نذری را هم میزدیم، میگفتند دعا کنید؛ دعا در این وضعیت میگیرد. من امروز برای موفقیت همه جوانها دعا کردم.
او از اهالی قدیمی چهنو است و به خاطر دارد که دیگ نذری بعضی وقتها به شکرانه باران و برخی مواقع هم به طلب باران برپا میشد. او میگوید: امروز بعداز سالها میبینم یکی از آن رسوم قدیمی زنده شده است. بزرگهای ما قدیم در خانههای حیاطدار دیگ برپا میکردند و در چند ساعت همه مواد یک دیگ آش یا حلیم جمع میشد.